مریم فلاح – نویسنده، منتقد و پژوهشگر
رویش زاگرس: اردشیر صالح پور نویسنده، پژوهشگر نام آشنای کشور با خدمات ارزنده بیشمار در حوزه فرهنگ و هنر و مدیریت فرهنگی است. نگارش و کارگردانی نمایشنامه های متعدد، تدریس هنر در دانشکده های هنری، مدیریت جشنواره های مختلف، مدیریت بخش هنری انجمن موزههای جهانی، عضویت در هیات علمی مرکز فرهنگ و هنر و … گزیده از خدمات ارزنده اوست. روحیه جستجوگر و دانشجویی دارد و گرم و صمیمی و بدون چشمداشت دانش خود را در اختیار نسل نو منتقل می گذارد. صالح پور به تازگی کتاب تازه خود «ادبیات نفتی» را رونمایی و روانه بازار کرده است. با او درباره این تجربه گفت و گو کرده ایم.
که او خداوند میتواند نفت را از دل زمینی بیرون آورد تا به او (انسان) یک سیمای شادمان بدهد…
بله، آیهای از کتاب مقدس، مزامیر داوود، زبور ۱۰۴ آیه ۵ و جمله سوم زبور ۱۱۴ آیه ۸٫٫٫ اینها رمز تلگراف رینولدز مهندس حفار نفت چاه شماره یک مسجد سلیمان بود که پس از فوران آن چاه در ۲۶ ماه می برابر با ۵ خرداد سال ۱۲۸۷ خورشیدی در ساعت ۴ صبح هنگامی که چاه سرانجام پس از تلاش چهار ماه و هفت روز در عمق ۳۶۰ متری زمینی به نفت رسید و به ارتفاع ۵۰ متر فوران کرد به لندن به رمز کتاب مقدس گزارش شد و از آن پس خوزستان دچار تحولی عجیب و گسترده شد.
این تحول فراگیر و همه جانبه چه وجوهی داشت؟
سبک زندگی به طور کلی دگرگون شد. جامعه سنتی و شبانی مسجدسلیمان تغییر شکل داد. زمان سنتی به زمان صنعتی تغییر شکل داد. یعنی صدای «فیدوس» و «لیکو»، سوت کارخانه، جای صدای «خروس» و «زنگوله ککهها» و «نی چوپانان» را گرفت. سیاهچادرهای عشایری جایشان را به «لین»ها (خیابانها) و «بنگلهها» منازل ویلایی دادند. سینما، باشگاه، تنیس، فوتبال، اتوبوس، هواپیما، کالاهای جدید روال و ذائقه تازهای و رفتارشناسی تازهای پدید آوردند. کارگرانی که در عمرشان جز یک چکش چیزی ندیده بودند حالا تکنیسینها و تکنوکراتهای ماهری شدند که پس از «ملی شدن» نفت خود به حفاری مشغول شدند و تاسیسات پالایشگاه را هدایت و راهاندازی میکردند. تحول همهجانبه بود هم در شکل و هم در محتوا، نفت مهمترین عامل تغییر در قرن گذشته ایران بود. میتوان گفت ایران سنتی دوره قاجار رو به صنعت نهاد و جنوب صنعتی و مدرن شد.
«سنت» با «مدرنیته» چگونه کنار آمد؟
«مدرنیسم» محصول شهرنشینی است. بسیاری از شهرهای خوزستان «نفت ــ شهر» یا «نفت ــ زاد» هستند. یعنی آنکه با نفت و برای نفت پدید آمدند. سنت دیگر توان مقابله با پدیدههای مدرن را نداشت. عشایر گلهها را رها کرده و به صنایع نفتی میپیوستند و انصافا استعدادهای خارقالعادهای از خود نشان دادند. ایرانیها به طور کلی ملتی باهوش و فراستاند. آنان خیلی به سنتها وابسته و مقیدند اما تجربه نشان داده که در پذیرش مدرنیته و اشکال جدید هم توانایی و علاقه خاصی دارند. چرخ صنعت به عبارتی «سنت» را زیرپای خود له کرد، ضمن آنکه در بسیاری از امور «آمیخته» و ترکیب شدند و پدیدههای تازهای ایجاد کردند. فرهنگها تعاملات و ارتباطات و آمیزشهای خود را دارند.
تاثیر بخشی اجتنابناپذیر است. ظهور نفت موجب ورود کلمات جدید و عبارات صنعتی و انگلیسی به فرهنگ جنوب شد. همین اصطلاح «لر ــ فرنگی» یا «بندری ــ فرنگی» اشاره به همین موضوع دارد. بسیاری از کلمات در زبان و گویشها تاثیر عمیقی ایجاد کرد. لهجه «آبادانی» دقیقا ترکیبی تازه و متفاوت بود. مال خود آبادان، آمیزهای از کلمات انگلیسی ــ لری بختیاری ــ عربی ــ بندری و… آبادان دیگر آن منطقه سنتی عربنشین نبود. هویت تازهای پیدا کرد که با «منچستر» و «لیورپول» و «لندن» برابری میکرد. خانههای محلات اعیاننشین و عالیرتبگان شرکت نفت در «بریم» و «بوارده» کاملا مدرن و اروپایی بود… هرچند برخی محلات فقیرنشین مثل «کفیشه» یا «احمدآباد» تا حدودی سنتی و کارگرنشین به زندگی خود ادامه میداد اما سنت دیگر رو به ضعف و قهقرا داشت.
این پدیده مدرنیته چرا در ایران و دیگر شهرها شکل نگرفت؟
حضور صنعت و پیدایش نفت مهمترین عامل بود. از دوره مشروطه در ایران کمکم روشنفکران و به فرنگرفتهها با مدرنیسم و مدرنیته آشنایی یافته بودند ولی زمینه و بستر اجتماعی آن در نظام شهرنشینی فراهم نیامده بود. این نمود در ادبیات و هنر «نقاشی مدرن» از دوره کمالالملک و نیز شعر نیما یوشیج و داستانهای کوتاه جمالزاده آغاز شده بود ولی بیشتر در سطح آشنایی بود ولی جنوب و شهرهایی همچون مسجدسلیمان و آبادان عملا زندگی مدرن را با تمامی پدیدهها و مظاهر تجربه و زندگی میکردند.
هرچند در کنار آن بافت سنتی هم کمابیش به روال عادی ولی کمرنگ خودش ادامه میداد اما پدیدههایی که در خوزستان از پرتو نفت و صنعت حاصل شده بود حتی در تهران به عنوان پایتخت نیز وجود نداشت. شیوههای اقتصاد بومی و سنتی هم تحت تاثیر مناسبات جدید نفتی قرار میگرفت. کشاورزی و دامداری و نخلداری به حاشیه رفت. لولهها بر بستر پهن علفها و مراتع آرمیدند و نخلها با تبر قطع شدند و دکلها و مشعلهای پالایشگاه به جای آن روییدند. از دیگر سو نفت هویت عشیرهای را نیز تضعیف کرد و هویتهای جدیدی را جایگزین ساخت. کارگران با سه سوت خود را به محل کار میرساندند. گفتیم که «زمان شبانی» به «زمان مدرن» تبدیل شد. کمپانیهای بزرگ نفتی «هفتخواهران نفتی» روز به روز به صنایع جنوب هجوم آورده و رونق و رواج تازهای به گسترش صنعت نفت میدادند و البته رشد فکری و اجتماعی و سیاسی نیز حاصل شد. مبارزات کارگری و سیاسی در جنوب برای احقاق حقوق کارگران نیز در همین دوران و در همین شهرها شکل گرفت.
همان مبارزاتی که به «ملی شدن» نفت منجر شد؟
بله جنوب بستر مبارزات سیاسی شد. سران احزاب پایی در جنوب داشتند و قلمی در مجلات و روزنامهها. روشنفکران و سیاسیون و آزادیخواهان حضوری فعال در جنوب داشتند و نسبت به اعاده حقوق کارگران در قالب اعتصاب و سندیکا و میتینگهای سیاسی و اعتراضهای خیابانی اقدام میکردند. فضای سیاسی ملیشدن نفت پیامد همین حرکات و اعتراضها به نتیجه رسید و از شهریور ۱۳۲۰ جنوب تریبون سیاست و اقتصاد نفتی بود.
در واقع اقتصاد و اعتراضهای نفتی فرهنگ مبارزات سیاسی در ایران را نیز دامن زد و گسترش داد. گروههای چپ و روشنفکران از دهه ۲۰ پس از خلعیدی رضاشاه جنبشهای کارگری را در مناطق نفتخیر بنا نهادند. فضای کارگری و کمتوجهی انگلیسیها به حقوق کارگران آتش این مبارزات را هر روز بیشتر شعلهور میکرد.
سرانجام ملیشدن نفت حاصل آن همه جانفشانی و تلاش کارگران و مبارزان بود که در واقع باعث ایجاد غرور ملی نیز شد، هرچند با کودتای ۲۸ مرداد دوباره همه چیز به هم ریخت و شعلههای مبارزات سیاسی به خاموشی گرایید و دوباره فعالان سیاسی تا حدودی به خفا و پنهانکاری رفتند و آتش زیر خاکستر مبارزات سیاسی در جنوب نسل به نسل گشت و هرگز خاموش نشد.
البته بهتر است درباره ملیشدن نفت بگوییم که نفت به عبارتی ملی نشد بلکه دولتی شد و انحصار آن در اختیار دولت قرار گرفت و نه مردم… جنوب هنوز هم که هنوز است در فقر و فاقه به سر میبرد و بینصیب از آن همه مواهب است. شهرهایی مثل مسجد سلیمان، نفتسفید و هفتگل قربانیان نفتاند…
زیست فرهنگی حول محور نفت؟
بله، نفت و صنعت نوعی لیبرالیسم فرهنگی در جنوب ایجاد کرد. در یک خیابان آبادان هم مسجد بهبهانیها بود و هم کلیسای ارامنه و هم معبد رنگونیها (برمهایها). به این زمینهها باید به حضور هندی ــ پاکستانی ــ صائبین، کرد، بلوچ، ترک، آشوری، اسکاتلندی و هلندی اشاره کرد. حضور سیاسیون و تبعیدیها و برخی از آموزگاران و روشنفکران نیز در تنویر افکار اجتماعی بیتاثیر نبود.
فرزندان کارمندان و حتی کارگرانی که برای تحصیل به فرنگ رفته و برگشته بودند نیز در این رشد و روند فرهنگی موثر بود. انواع کتابها، مجلات، فیلمها، کاتالوگها و کتابخانهها زمینه این پیشرفت فکری و لیبرالیسم فرهنگی را ایجاد میکرد. کتابخانه «الفی» آبادان تقریبا کتابهای تازه چاپ انگلیس را همزمان با لندن برای انگلیسیها میآورد تا هم بچههای انگلیسی از فرهنگ اروپا عقب نیفتند و هم مترجمان دست به ترجمه آنان میشدند و جنوب را با پیشرفتهای دنیای غرب آشناتر میکرد. نهضت ترجمه در این دوره بسیار رهگشا بود.
اجرای نمایشهای تکپردهای به زبان انگلیسی توسط دانشجویان در زمان جشن فارغالتحصیلی دانشکده نفت زمینه آشنایی با ادبیات نمایشی و نمایشنامهنویسی را فراهم کرده بود. از سوی دیگر هر از چندی به دعوت و هزینه شرکت نفت، گروههای تئاتری معتبر تهران نمایشهای خود را در مناطق نفتخیز به اجرا میگذاشتند که بسیار تاثیرگذار بود.
و اما ادبیات، شما از اصطلاح «پتروشیمی ادبی» نفت استفاده کردهاید؟!
بله، گمان میکنم نفت نه فقط بنزین و قیر و مازوت و گازوئیل و نفت چراغ و … بلکه نوعی محصولات ادبی هم فراهم آورد که من آنها را در زمره تولیدات نفتی قرار دادم. اگر نفت ظهور پیدا نمیکرد، طبیعتا این مسائل هم بهوجود نمیآمد. یعنی عمدتا ادبیات داستانی جنوب، نفتی است.
نویسندگان جنوبی بیش از هرچیز درباره نفت و پیامدهای آن و معضلات و موضوعات به وجود آمده از نفت و کارگران نفتکار و چاههای نفت و پالایشگاه و مسائل مبتلا به آن سخن گفتهاند. همان اصطلاحی که من با عبارت و جمله کوتاه، «نویسندگانی که قلمشان خیس از جوهر نفت است» یاد کردهام. یعنی «نفتینویسان». بهراستی که هیچ پدیدهای به اندازه نفت طی قرن گذشته در جنوب و البته تا حدود زیادی ایران اثرگذار نبوده و حالا من در این پژوهش به نقش و تاثیر نفت بر ادبیات جنوب ایران تاکید کردهام و آثار نویسندگانش را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادهام.
ادبیات جنوب درواقع ادبیاتی نفتی است و حاکی از آن است که چگونه یک پدیده نوظهور، بوم، اقلیم، فرهنگ و محیط آدمها و زندگیشان را تحتتاثیر قرار میدهد. این تاثیر بسیار وسیع و همهجانبه است، به حدی که میتواند بخش عمدهای از زندگی و زیست جنوب و جنوبیان را دربر بگیرد.
و شما در فصلی از کتاب گفتهاید که «جنوب شیوه داستان کوتاه را برمیگزیند».
داستان کوتاه نیز ژانر و گونهای نوین در داستاننویسی است که محصول شهر و شهرنشینی است. داستان کوتاه پدیده مهم قرن ۱۹ میلادی است. راه یافتن مفهومی به نام «سرعت» در زندگی انسان معاصر که خود حاصل فناوریهای لجامگسیخته و پیشرفت حیرتآور دانش تجربی در دهههای پایانی قرن بیستم است. تداوم و گسترش چنین وضعیتی داستانها را کوتاه و کوتاهتر میکند. زیرا «زمان» و «سرعت» اصول مهمی در دنیای صنعتی بهحساب میآیند. در آبادان و جنوب ترجمه داستانهای کوتاه همینگوی و فالکنر و مارک تواین بسیار رهگشا بوده است. خوشوقتانه حضور نویسندگان و مترجمان توانمندی همچون نجف دریابندری، صفدر تقیزاده، محمدعلی صفریان، ابراهیم گلستان و … نقش اساسی در این شکلگیری ایفا کردهاند. دانش جامعهشناسی نشان میدهد که هر طبقه اجتماعی، هنر و ادبیات خود را خلق میکند. طبقه متوسط شهری نیز قالب داستان کوتاه را خلق میکند و در همین راستا ادبیات کارگری شکل میگیرد.
گویی عصر رمانها و داستانهای منظوم بلند در این دوره به پایان رسیده و در این مجال دیگر شبکههای بلند و منظومی مانند «ویس و رامین»، «لیلی و مجنون» تولید نمیشود. در داستان کوتاه مخاطب خیلی زود به نتیجه میرسد زیرا سرعت تولید در شکلگیری این اثر و ریتم زندگی تاثیر خاصی ایجاد کرده است.
داستانهای بلند «رمان» و گونههای ادبی دیگر چطور؟
رمان همسایههای احمد محمود، چراغها را من خاموش میکنم اثر زویا پیرزاد، روز اول ماه مهر در آبادان هرگز نیامد نوشته جمشید ملکپور، چراغانی در باد احمد آقایی و … نمونههایی از ادبیات داستانی بلند هستند که پس از شکلگیری داستان کوتاه در جنوب و توسط نویسندگان جنوبی نوشته شد که در تعاقب و ادامه همان راه و همان مضامین نفتی یا به قولی «نفتینویسی» است. اما مشخصا من در این کتاب ادبیات نفتی جنوب را به دو حوزه آبادان و مسجدسلیمان تقسیمبندی کردهام که مسجدسلیمان دو اثر ادبی بلند را در قالب «رمان» با عنوان رمانهای اکتشافی منتشر کرده است که یکی رمان «سرود مردگان» اثر فرهاد کشوری و دیگری رمان «فوران» اثر قباد آذرآئین است.
و البته از سویی دیگر به ادبیات «روستایینویسی» نیز اشاره کرد که توسط فرزندان مسجدسلیمانی از جمله منوچهر شفیانی آغاز شد و در کنار آن پرویز زاهدی، حفیظا… ممبینی و بهرام حیدری آثاری را به یادگار گذاشتند که اگر مضمون اغلب این داستانها روستاست اما خود نویسندگان در حوزه و محیطی نفتی رشد کرده و قلم زدهاند و کما بیش به مسائل نفت هم اشاراتی دارند.
همچنین شعر پدیده دیگری است که در کنار داستاننویسی شکل میگیرد که در این میان مسجدسلیمان با شعر «دیگر» و «موج ناب» حضوری فعال و چشمگیری دارد.
بهراستی که نفت چه تاثیر عمیقی داشته، بهویژه این همه گونه ادبی و هنری در طول یک قرن بر اثر وجود نفت …
بله، گویی نفت سیاه روشنیبخش بوده است. هم تاثیرات صنعتی و روند تکنولوژی و هم رفاه … البته رنجهایش هم قابل استناد است و کارگران بهویژه در راهاندازی چرخ صنعت نفت از جان مایه گذاشتهاند، مخصوصا در حال و هوای داغ و گرم جنوب و آفتاب سوزان ۵۰ درجه که بسیار طاقتفرسا بوده است.
در اهواز، آبادان، آغاجاری و … نویسندگان بسیاری ظهور کردند که هرکدام ویژگی قلم و سبک و سیاق خود را داشته اما نفت مخرجمشترک همه این اتفاقات هنری است. سینما و تئاتر نیز از دستاوردهای همسو و همراه است. ۴۰سینما در خوزستان وجود داشته که در رشد و تقویت بنیه سینمایی بسیار موثر بوده، چهرههای تئاتری زیادی در این استان و در همین منطقه رشد کرده که قابل اعتناست. بهتر است از اصطلاح رایج «مکتب جنوب» نام ببرم که ویژگیهای خاص خود را دارد. ناصر تقوایی و کیانوش عیاری از بهترین سینماگران جنوباند و در سایر رشتههای جنوبی چهرههای نامآوری دارند که باعث افتخار این سرزمین است.
شما در بخشی از گفتوگوهایتان به نفت به عنوان «معجزه قرن گذشته» یاد کردید.
همینطور است. برکات نفت بسیار زیاد بوده است و البته عدهای هم بر این نظرند که شاید اگر نفت در ایران و جنوب پیدا نمیشد، زندگی سیر طبیعی و بومی خودش را طی میکرد و به نفت به عنوان عامل سلطه و پدیدهای برای تشکیل نشدن دموکراسی یاد میکنند و نیز منافع و مضار نفت، آنها همه و همه مقولات قابل تعمقی هستند که بیشک باید مورد بحث و بررسی قرار گیرند اما آنچه مسلم است، دستاوردهای این پدیده نوظهور، انکارناپذیر است. شاید اگر نفت نبود، ما به همان روش سنتی دوره قاجار زندگی میکردیم ولی نفت پدیده و اتفاقی است که افتاده و تاریخ و رنجهای خاص خودش را داشته و البته دستاوردهای بسیار … یکی از این دستاوردها همین موضوع ادبیات نفتی است که دستکم در جنوب، ۴۰ نویسنده ظاهر شدهاند که در فضای نفتی و درباره نفت و حوادث آن و نسبت زندگی آدمیان با نفت آثاری را قلم زدهاند که نوعی تاریخ ادبی، اجتماعی و حتی سیاسی آن دوران بهشمار میرود. بهراستی که هیچ پدیدهای مثل نفت در ۱۰۰ ساله اخیر این همه تاریخساز و تحولگر نبوده است. همین تنوع ادبیاش بسیار است که من در این کتاب که جنبه پژوهشی و تاریخی هم دارد، به این دستاوردهای ادبی پرداختهام و نمونهها و مصادیق را یک به یک برشمردهام. درواقع این کتاب نوعی تاریخ و جامعهشناسی ادبی، هنری و فرهنگی نفت نیز هست که امیدوارم منشا پژوهشها و مطالعات بیشتری باشد و نسبت بین «صنعت» و «ادبیات» مورد توجه و پژوهشهای بیشتری قرار گیرد. … چنین باد.