• امروز : شنبه, ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 18 May - 2024
کل اخبار 11808اخبار امروز : 0
3

فرازی از زندگی، خدمات و مبارزات علیقلی خان سردار اسعد بختیاری

  • کد خبر : 21842
  • ۰۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۲

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ قباد باقري: جنبش مشروطه ایران با پاکدلی ها آغازید، ولی با ناپاکدلی ها به فرجام آمد. دست های ناپاکی با سوء نیت ازبیرون و درون بیرون آمد و آن را ناانجام گذاشت، کار جنبش به آَشفتگی کشور و ناتوانی دولت و از هم گُسیختن رشته ها و نافرجام گزاردن اهداف انجامید […]

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ قباد باقري: جنبش مشروطه ایران با پاکدلی ها آغازید، ولی با ناپاکدلی ها به فرجام آمد. دست های ناپاکی با سوء نیت ازبیرون و درون بیرون آمد و آن را ناانجام گذاشت، کار جنبش به آَشفتگی کشور و ناتوانی دولت و از هم گُسیختن رشته ها و نافرجام گزاردن اهداف انجامید و مردم ندانستند آن چگونه آمد و چگونه رفت و انگیزه ی ناانجامش چه بود. و اما خدمات و مبارزات سردار اسعد، این بزرگ مرد تاریخ ایران در انقلاب مشروطه و جانبازی قوم تباران بختیاری در راه تحقیق اهداف جنبش با وجود دهها سند و کتب و منابع معتبر بسیار، کمتر مطمع نظر واقع گردیده و کتمان کردن نقش رهبری و قیادت سردار اسعد، آنهم در عصر خورده خودکامگی « استبداد صغیر»، انسان با انصاف را نشاید. بنابراین استمرار این روی کرد، نگارنده را بر آن داشت تا گزیده ای از فرازها، مبارزات و خدمات این اندیشمند بزرگ را با استخراج از منابع مختلف و « به نحو کاملاً مستند»، فراروی علاقمندان به انقلاب مشروطه قرار دهم، زیرا ایشان در بیداری و آگاهی مردم و رهبری نهضت مشروطه با درایت نقش به سزایی ایفاء نموده است و شایسته آن است که نام قوم بختیاری و قیادت سردار اسعد، حداقل همچون دیگر ایلات ایران بزرگ در انقلاب مشروطه مطرح و تا این اندازه مورد بی مهری و کم التفاتی واقع نگردند.

و اما حاج علیقلی خان سردار اسعد پسر چهارم حسینقلی خان از شاخه ی هفت لنگ ایل بختیاری است. او در سال 1274 به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در چهارمحال و بختیاری به انجام رسانید. در عوان کودکی به همراه مادر خویش به مکه مشرف شد و به همین علت به حاجی ملقب گردید( بختیاری، ص 576-577). ] از آنجایی که ناصرالدین شاه از قدرت اجتماعی و ثروت زیاد حسینقلی خان سوء ظن پیدا کرده بود و وحشت داشت، دستور قتل وی را نیز صادر کرد. [

در سال 1299 حسینقلی خان و دو پسرش ، اسفندیار خان و علیقلی خان ، به اصفهان احضار شدند. در آنجا مسعود میرزا ظل السلطان، حسینقلی خان را کُشت و دو فرزندش را زندانی کرد   ( همان ص 579، بامداد، ج2، ص449، عکاشه، ص 186 ). پس از یک سال تحمل حبس، در نتیجه وساطت میرزا علی اصغرخان اتابک ، صدراعظم وقت، علی قلی خان آزاد شد و به بختیاری بازگشت.

در سال 1305 و با ضعف حکومت ظل السلطان ، اسفندیارخان نیز از زندان آزاد گردید و به درخواست اتابک و به همراهِ علیقلی خان رهسپار تهران شد. در آنجا علی قلی خان به خدمت ناصرالدین شاه درآمد و شاه به پاس لیاقت و شایستگی و مهارت وی در سوارکاری و تیراندازی] که یکی از ویژگی های بختیاری ها است[ ، درجه ی سرتیپ اولی را به وی اعطا کرد، (معیرالممالک، ص 216). و او را به فرماندهی یک صد سوار بختیاری که در تهران بودند برگُماشت.( بختیاری، ص579)، بامداد ج2، ص450). ظاهراً ایشان به عنوان گروگان در تهران مانده بود]زیرا، شاه بیم آن داشت[که مبادا خاندان حسینقلی خان] بخاطر این که پدرشان به دستور شاه و به دست مسعود میرزا کشته شده بود[ دست به آشوب و ناامنی بزنند( صفایی، ج1، ص 259). ولی اسفندیارخان نیز با لقب سردار اسعد به سرزمین بختیاری بازگشت. در سال 1313، با کشته شدن ناصرالدین شاه و وقفه ای چهل روزه تا ورود مظفرالدین شاه به تهران، علیقلی خان و نیروی سواره نظام  تحت فرمان او از کاخ گلستان و برخی از بناهای سلطنتی محافظت و امنیت را برقرار کردند.

با عزل اتابک و صدارت امین الدوله، علیقلی خان] که مایل به همکاری با وی نبود[ تهران را ترک کرد و به بختیاری بازگشت ( همان منبع).

او در سال 1316 و در دومین دوره صدراعظمی اتابک به تهران بازگشت( معیرالممالک ص 217) و در سال 1318 از راه هند به مصر و اروپا رفت، در مدت اقامت از چند پایتخت کشورهای اروپایی دیدن کرد و ] با تحولات زمان آنها بیشتر آشنا گردید و [ پس از دوسال و اندی اقامت در اروپا، ( خانه ی ایشان محل نشست و گردهم آیی ایرانیان و روشن فکران بود و پس از) شرکت در تشییع جنازه ی ملکه ی انگستان، به ایران بازگشت ( بختیاری، 176، 580-581) پس از درگذشت برادر بزرگش اسفندیار خان در سال 1321، لقب سردار اسعد به علیقلی خان داده شد ) صفایی، ج 1 ، ص 260). ]اما این بار [اقامت علیقلی خان در تهران دیری نپایید، زیرا با عزل امین السلطان، به خدمت عین الدوله در نیامد و به بختیاری بازگشت ( معیر الممالک، ص 218) و پس از مدتی به اروپا رفت. تاریخ این مسافرت به درستی روشن نیست به گفته معیر الممالک (همانجا) چند روز پس از عزل اتابک، علیقلی خان راهی سفر شد، اما عکاشه ( ص 555) نوشته است که علیقلی خان تا استقرار مشروطیت در تهران بود، و پس از آن که محمدعلی شاه زمام امور را به دست گرفت، و بعد از روی کار آمدن امیر مفخم بختیاری، تهران را به مقصد اروپا ترک کرد. در اقامت سه ساله علیقلی خان در پاریس، منزلش محل رفت و آمد مخالفان محمدعلی شاه بود. پس از به توپ بسته شدن مجلس و سرکوبی قیام تبریز، اطرافیانش علیقلی خان را]که یکی از شایستگان زمان خویش بود[به بازگشت به ایران تشویق کردند ( هدایت ص 181،بختیاری، ص 581).

پروفسور براون می نویسد: سردار اسعد پیش از این که به طرف ایران حرکت کند، به لندن آمد و کفیل وزارت خارجه ی انگلیس را ملاقات کرد و درخواست نمود که دولت انگلیس از مداخله در امور داخلی ایران خودداری کند و ملت ستمدیده ی ایران را به حال خود بگذارد، تا خود حسابش را با شاهِ ستمگر تصفیه نماید. ( تاریخ انقلاب مشروطه ایران، دکتر مهدی ملک زاده، فصل پنجم، صفحه 1079).

با رسیدن اخبار قیام مردم، سردار اسعد از نجفقلی خان صمصام السلطنه، برادر بزرگش خواست تا اصفهان را تسخیر کند. او در سال 1336 اقباله الدوله را از اصفهان اخراج کرد     ( بختیاری، ص 178) پس از آن سردار اسعد به همراهی برادر خود یوسف خان امیر مجاهد، و بردار زاده اش مرتضی قلی خان- پسر صمصام السلطنه، از راه دریار رهسپار جنوب ایران شد. در طی راه ] به واسطه ی شهرت و موقعیت- سیاسی اجتماعی[ ایرانیان مسلمان و زردشتی ساکن عدن و بمبئی از او استقبال کردند (سیاح، ص 613)

در تاریخ ماه شعبان 1326 ه. ق سردار اسعد با حاج آقا نورالله و چند تن از سران اعضای کمیته سری اصفهان ملاقات و قرار شد به دستور سردار اسعد، صمصام السلطنه و ضرغام السطنه ] پس از رفع اختلاف و مشورت با سران ایل [ سواران بختیاری به فرماندهی ضرغام السطنه اصفهان را تصرف نمایند.

 وحید دستگردی سروده ای در این باره دارد، که دوبیت آن چنین است:

 اصفهان را طالع مقبل شد بخت یار             از ورود موکب ایل جلیل بختیار

احمدالله کز رضای نور بخش آسمان   شمس رحمت گشت از شرق حقیقت آشکار.

(( بختیاری و قاجاریه، غلامرضا میرزائی، صص 253- 252)). در ژانویه 1909 ضرغام السلطنه (ابراهیم خان) پسر بزرگ رضا قلی خان ایلبگی با دسته ای از سواران بختیاری به کمک مردم اصفهان شتافت و اقبال السلطنه (مستبد کاشی) را از حکومت شهر معزول کرد. در پنجم ژانویه صمصام السلطنه (نجفقلی خان) با عده ی دیگر از سواران بختیاری، خود را به اصفهان رسانیده و وظایف خود را به عنوان حکومت جدید آغاز کرد و از طرفی سیل تلگراف از تبریز، استانبول و نجف به سوی صمصام السلطنه سرازیر گشت و ایشان را تشویق و تأیید و پایداری را تا نیل به مقصود، خواستار گردیدند.

سردار اسعد در ادامه خط مشی، طی تلگرافی به صمصام السلطنه می نویسد:

« البته تجلی اعلام مشروطیت و تشکیل انجمن ولایتی را کرده اید، در تعویض امور حکومتی به انجمن موافق قانون مشروطیت و آسایش تبعه خارجه و نظم شهر اقدام فوری نمایید» (همان، 256-253) در مارس 1909 سردار اسعد به ایران مراجعت و خود را     آماده ی سرکردگی مجاهدین بختیاری برای حمله به تهران کرد)) ( پروفسور جن. راف. گارثویت، ص 255-254 ).

«همزمان با حرکت بختیاریها، در شمال حرکت مجاهدین گیلان نیز آغاز گشت. علمای عتبات از مجاهدین گیلان و اصفهان خواستند، برای شکستن محاصره ی تبریز اقدام نمایند و این امر را بر مسلمانان واجب شمردند. بهمین خاطر صمصام السلطنه طی تلگرافی در تاریخ یازدهم ریبع الاول 1327 ه. ق به تهران نوشت و اعلام کرد « چون شاه دادن مشروطیت را دریغ می دارد، بختیاریان بر آن شدند که به سوی پایتخت پیش بروند و درخواست های خویش را به زور شمشیر به قبولانند».

هوشیاری مجاهدین ایران و علمای نجف اشرف و رهبری سردار اسعد، این فتح را تثبیت کرد و آن را جهت داد( بختیاری ها و قاجاریه، غلامرضا میرزایی، صص 258-257).

میرزایی به نقل از پاولویچ می نویسد: (( پس از تصمیم جسورانه ی قبایل جنگجوی بختیاری دایر بر طرفداری از قوای انقلابی، ستاره ی اقبال ارتجاع روبه زوال گذاشت )) همان نویسنده به نقل از عبدالله بهرامی می نویسد: ((…….. در نهضت مشروطه، خدمات بختیاریها غیرقابل انکار است، حتی می توان گفت اگر سواران آنها تحت قیادت سردار اسعد به طرف تهران اتفاق نمی افتاد، محمد علی میرزا به این سهولت میدان را خالی نکرده و به سفارت پناهنده نمی شد)) ( همان، ص 271).

 ((  بخیتاریها در خلال سال های 1905-1911  دریک مسیر مهم و پر تشنج گام نهادند و رهبری جنبش مشروطیت ایران را به عهده گرفتند)) (تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری ، جن،راف، گارثویت، ص 252).

 در اوایل 1909 بختیاری ها به تدریج نقش فعالی در جنبش مشروطیت به عهده گرفتند. در این موقع- محمدعلی شاه مجلس را منحل کرد و بیشتر افراد وطن پرست و سرجنبان مشروطیت را یا کشت و یا به زندان انداخت و از انتشار روزنامه ها جلوگیری به عمل آورد….)) (جن،راف، گارثویت، ص 255-254).

 گارثویت به نقل از پرفسور ادورار برون (EDWARD BROWN) می نویسد:

«سردار اسعد و صمصام السلطنه در تاریخ سوم مه 1909 تلگرامی به سفارت خانه های خارجی در تهران مخابره کردند، در آن از اقداماتی که برای نجات تبریز شده قدردانی به عمل آوردند، اما در همان تلگرام تقاضا کردند که از این به بعد دو قدرت بزرگ ( یعنی روس و انگلیس) نبایستی در اوضاع داخلی دخالت کنند…..)). (تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، جن،راف، گارثویت، صص 258-257).

 و بدین ترتیب در اواخر صفر1327، دو ماه و نیم پس از تسخیر اصفهان، سردار اسعد وارد خرمشهر شد (معاصر، ص1125) و شیخ خزعل در خوزستان از او استقبال کرد(سیاح، همانجا). آنان پیامی به تهران مخابره کردند و با ابراز وفاداری به سلطنت، خواهان برقراری حکومت مشروطه شدند( مستشارالدوله مجموعه ی دوم، ص 233- در این منبع تاریخ ارسال تلگرام ربیع الاول 1326 ذکر شده است).

 پس از آن سردار اسعد، ] به منظور برقراری وحدت و پیش گیری از تفرقه[ برادرش امیرمجاهد را برای ملاقات با سران بختیاری و وفادار به شاه به تهران فرستاد و آنان را از حمایت شاه برحذر داشت که نتیجه ای در بر نداشت( ملک زاده، ج5، ص 1094) و خود از طریق خوزستان به منطقه ی بختیاری رهسپار و به گِردآوری نیرو پرداخت( سیاح، ص 614) .

  در ربیع الثانی 1327 سردار اسعد با نیرویی مرکب از 1500 سوار و پیاده به اصفهان وارد شد و به قوای 1500 نفری صمصام  السلطنه پیوست. این دونیرو بیرون از اصفهان اردو زدند تا پیشروی به سوی تهران را تدارک ببیند( دولت آبادی، ج3، ص 104). فشار شدید داخلی از یک طرف و فشار دولت های روس و انگلیس از سوی دیگر شاه را مجبور ساخت تا در 14 ربیع الثانی 1327، اعلامیه ای درباره افتتاح مجدد مجلس شورای ملی و تجدید انتخابات منتشر کند( بختیاری، ص 560). از این رو سردار اسعد از رفتن به تهران خودداری کرد و به اصفهان بازگشت ( دولت آبادی، همانجا). اما هنگامی که شاه با خُلفِ وعده به تعهداتش عمل نکرد، سردار اسعد با هفتصد سوار( ملک زاده، ج5، ص 1096 هزار نفر) از اصفهان حرکت کرد ( نوایی، ص12). از این رو شاهِ قاجار، فرمانفرما را به حکومت اصفهان فرستاد، ولی او ] با توجه به وضعیت موجود و تسخیر شهر توسط مبارزان بختیاری و اصفهانی[ از این مأوریت سر باز زد و شاه امیر مفخم بختیاری و سواران زیر فرمان او را به این مأموریت فرستاد. اردوی امیر مفخم مدت هفت ماه در کاشان منتظر تدارکات و پشتیبانی های ضروری ماند( بختیاری، ص 573، نوائی ص 13).

 از آنجایی که سردار اسعد نمی خواست با عموزاده ی خود امیر مفخم درگیر شود، ناگزیر از راهِ نیزار رهسپار قم شد( نوایی، همانجا). در آنجا بود که نمایندگان روس و انگلیس کوشیدند تا از حرکت سردار اسعد به تهران جلوگیری کنند. اما سردار اسعد در رفتن پافشاری کرد ] و گفت، دیدار در تهران[ ( کتاب آبی، ج3، ص 637) و عازم تهران شد و با نیروهای شمال، به فرماندهی یپرم خان متحد گردید. او و همراهانش پس از درگیری با نیروهای امیر مفخم و قزاق ، در 24 جمادی الاخر 1327 از طریق دروازه ی بهجت آباد وارد تهران شدند و در عمارت بهارستان اقامت گزیدند( ناظم الاسلام کرمانی، بخش 2، ج5، ص 499) .

با گریختن شاه به سفارت روسیه، رهبران مشروطه خواه در جلسه ی فوق العاده ی مجلس، سردار اسعد را به عنوان وزیر داخله و سپهدار تنکابنی را به سمت وزیر جنگ منصوب کردند، و این در حالی بود که دولتمردان مشروطه خواه نمی خواستند که این دو سردار نظامی، مناصب نظامی داشته باشند( شریف کاشانی، ج2، ص445) . پس از رفتن محمدعلی شاه از ایران، سپهدار تنکابنی رسماً رئیس الوزرا شد. در اواسط ربیع الاخر  1328، سردار اسعد به مقام وزارت جنگ رسید( بختیاری، ص 586) ، اما در 4 رجب 1328، با تشکیل دولت مستوفی الممالک، سپهدار تنکابنی و سردار اسعد مشاغل خود را رها کردند و به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شدند. علت سقوط کابینه نیز بالا گرفتن اختلاف سردار اسعد و سپهدار بود، سپهدار از دخالت بختیاری ها در امور کشور و سردار اسعد نیز از تندی، غرور، خودخواهی و روس مآبی سپهدار تنکابنی ناراضی بود. در این هنگام اوضاع کشور نابسامان بود، از یک سو به تحریک روسها و عناصر استبدادی ، رؤسای ایلات نظیر رحیم خان چلیپانلو ، سر به طغیان برداشته بودند و از سوی دیگر، شاهزادگان قاجاری مانند سالار الدوله] و اشرف الدوله[ در آرزوی سلطنت به یاغیگری برخاسته بودند. در داخل تهران نیز نیروهای مسلح مجاهد، گروهی به طرفداری دمکراتها و گروهی به طرفداری از اعتدالیون ، با یکدیگر درگیر شده بودند. در اینجا سردار اسعد جانب دمکراتها را گرفت و با فرستادن جعفرقلی خان سردار بهادر به همراه پیرم خان برای سرکوب کردن رحیم خان چلیپانلو و دیگر سرکشان منطقه اردبیل و فرستادن سواران بخیتاری با نیروهای دولتی در فرو نشاندن غایله ی پارک اتابک و پایان بخشیدن به خودسریهای مجاهدان مسلح، اعتقاد و ایمان خود را به اصول مشروطیت و دولت نوپای مشروطه اثبات کرد( بختیاری، ص 743-745 ، امیرخیزی، ص 444- 445، 534 به بعد) .

 پس از سقوط دولت مستوفی الممالک در سفر 1329، دوباره سپهدار تنکابنی رئیس الوزرا شد، اما سردار اسعد حاضر نشد عضویت دولت او را بپذیرد و دو ماه بعد که نشان قدس به همراه شش هزار تومان برای وی فرستادند، نشان را پس فرستاد و شش هزار تومان را تحویل وزارت معارف داد تا صرف تعلیم و تربیت کنند( بختیاری، ص 590).

سردار اسعد که بیماری چشمانش هرگز درمان نیافته بود، نومید و سرخورده از وضع سیاسی ایران، در اول جمادی الاخر 1329، از طریق روسیه به اروپا رفت تا به معالجه چشم خویش بپردازد و در آنجا بود که از طرح روسها برای برگرداندن محمدعلی شاه با خبر شد و بی درنگ مقامات ایرانی را از این خطر عظیم بر حذر داشت و به بختیاران نیز دستور داد که در برابر این خطر بایستند.

سفر وی نزدیک به یک سال طول کشید تا آن که ناصرالملک ( نایب السلطنه) به او اطلاع داد که عازم اروپاست و از وی خواست تا به تهران باز گردد، زیرا ناصرالملک از درستی و بی طمعی و میانه روی سردار اسعد، نفوذ و حسن شهرت او در ایل باخبر بود. با ورود وی، ناصرالملک رهسپار اروپا شد و سردار اسعد در سمت مشاور او عملاً امور مملکت را بدست گرفت، خاصه آن که رقیب تندخوی وی سپهدار به حکومت آذربایجان رفته بود و نجفقلی خان برادر سردار اسعد رئیس الوزرا بود، و این نقطه اوج قدرت بختیاران بود، ولی سردار هرگز از این قدرت برای خود و ایلش سود نجست.

 سرانجام دولت صمصمام السلطنه بختیاری و متعاقب آن دولت دوم مستوفی الممالک که دوست دیرین و پایدار بختیاری ها بود به سرآمد و قدرت بختیاریان کاستی گرفت و آنها نخست در تهران و سپس در سایر ولایات از صحنه های سیاست و حکومت برکنار شدند. اما طبقات مختلف مردم هر روز به خانه ی سردار می رفتند و در آنجا از موضوعات ادبی و تاریخی که مطرح می شد سود می جستند.بیماری چشم بار دیگر او را از پای درآورد و وی در اواخر 1332 کاملاً کور و در 1334 به علت سکته، فلج شد. سردار اسعد روز 7 محرم 1336 درگذشت (صفایی، ج1، ص 280) و جنازه اش ] بسیار باشکوه تشییع و با مشایعت مردم[ به اصفهان منتقل شد تا در تکیه ی میر واقع در گورستان تخت فولاد در مقبره ی خانوادگی دفن شود، ( بامداد، ج2، ص451، صفایی، همانجا) .

 سردار اسعد مردی باهوش و با استعداد بود و اندیشه ای باز و مغزی متفکر داشت. تحصیلات مختلف در مورد ادب فارسی و عربی و سفرهای متعددش به اروپا ] و بازدیدش از پایتخت چندین کشور[ ذهن او را وسعت بخشیده بود. رفتار سردار اسعد بر اعتدال استوار و از کینه توزی و انتقامجویی بری بود( بامداد، همانجا) . سردار اسعد هنگامی که در اوج قدرت بود، در رفتار با مسعود میرزا ظل السلطان و امیر مفخم بختیاری، قاتلان پدرش که هرگز در مخالفت با سردار تزلزل نشان نمی دادند، شفقت نشان داد( ملک زاده، ج5، ص1077، ص 601)، و نیز زمانی که لیاخوف فرمانده بریگارد قزاق محمد علی شاه و مجری فرمان به توپ بستن مجلس، وفاداری خود به حکومت مشروطه را اعلام کرد، سردار اسعد به او اجازه داد که در مقام خود باقی بماند.

سردار اسعد مروج تعلیم و تربیت بود. او مدارسی نیز احداث کرد و جمعی از بختیاریها را برای تکمیل تحصیلات به اروپا فرستاد، ( ملک زاده، ج5، ص 1079- 1080 بختیاری، ص44).

 به دستور او، کتب مهمی چون کتاب آبی و سفرنامه برادران شرلی ترجمه و چاپ شد (بامداد، همانجا). سردار اسعد مردی منصف بود و شخصیت او با اخاذی و ارتشای متداول در آن زمان فاسد و تباه نشد( همانجا).

دانشور علوی در مورد ویژگی های اخاقی و شئونات اجتماعی سردار اسعد می نویسد:

مرحوم سردار اسعد مظهر اخلاق حسنه ای که برای رؤسا و زعمای قومی لازم است، دارا بوده است.

« قدردانی مجلس شورای ملی از خدمات ارزشمند سردار اسعد»

مجلس شورای ملی در جلسه ی یازدهم ذیقعده 1327 هـ.ق مستشار الدوله، ضمن تقدیر از زحمات مجاهدین راه آزادی و بنیانگزاران مشروطیت ایران، برای مرحوم حاج          علیقلی خان سردار اسعد، لوح تشکری صادر کرد که متن آن را بر روی طلا نوشته و به آن مرحوم اعطا کردند و عبارت آن چنین است:

ذیقعده 1327                                                                            شماره(7)

مجلس شورای ملی

« از فداکاریها و مجاهدات غیرتمندانه حضرت حاج علیقلی خان سردار اسعد و امراء و افراد ایل بختیاری، که ممد آزادی ایران از قید اسارت و رقیت ارباب ظلم و عدوان گردیده و از مشاق و متاعبی که برای تأمین سعادت استقلال ایران تحمل فرمودند، تشکرات صمیمی عموم ملت ایران را تقدیم می نماید و تأییدات الهی را در تکمیل اقداماتی که در راه آزادی و آسایش ملت ایران کرده اند، برای آن وجود محترم از خداوند متعال مسئلت می نماید» .

رئیس مجلس شورای ملی- محمدصادق مستشارالدوله

منابع : – دانشنامه جهان اسلام، تهران 1375 صص 1087-1088-1089 .

– تاریخ مشروطیت ایران، نورالله دانشوری علوی، صص 192 تا 195 .

– بختیاری و قاجاریه، غلامرضا میرزایی ، صص 258-257-271 .

– تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، جن، راف، گارثویت، صص 252-255-254 – 257- 258 .

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=21842

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 1
  1. سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز     مرده انست که نامش به نکویی مبرند

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.