• امروز : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
کل اخبار 11767اخبار امروز : 0
1

مسجدسلیمان با گرزی در گلو!

  • کد خبر : 2849
  • ۳۰ شهریور ۱۳۹۲ - ۵:۵۴

اینجا زندگی هست و نیست، آنگونه که نفت هست و نیست، آنگونه كه نان هست و نیست، آنگونه که آب هست و نیست، آنگونه که گاز هست و نیست و آنگونه که همه چیز هست و هیچ نیست.  باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ محمد مراد يوسفي نژاد: مسجدسلیمانِ بی مسجدِ سلیمانم! در تو دیگر کسی به […]

اینجا زندگی هست و نیست، آنگونه که نفت هست و نیست، آنگونه كه نان هست و نیست، آنگونه که آب هست و نیست، آنگونه که گاز هست و نیست و آنگونه که همه چیز هست و هیچ نیست.

 باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ محمد مراد يوسفي نژاد: مسجدسلیمانِ بی مسجدِ سلیمانم! در تو دیگر کسی به عشق نمی اندیشد، و پناهِ همه کومه نشینانت قالیچه ی واژگونه ای ست که پرواز را از یاد بال ها برده است و خواب را، ناشیانه به خواب نفس هایم نیا، بگذار سبکبال از تپه ماهورهای ولایت تب و عفونت عبور کنم، بگذار در همهمه ی مظلومیت ات سکوت به فریادِ فریاد برسد، اگرچه می دانم این خارج از اختیار توست، که به درد دل هایم عادت کرده ای.

مسجدسلیمانم ! بافه های خوشبختی ات هرگز به خرمنی نخواهند رسید و ستارگان گواهند و آنقدر گم شده ای که چشم هیچ تلسکوپی بازت نمی یابد، نگاه کن! نجابت مفلوکِ آیینه های عبرت چگونه فرا می خواندت؟ تا در هجای معصومیت، تکثیر شوی، زین پس بی وقفه گونه بخراش که میرشکال چپ نواز دیری ست از خوابِ تاریک کرنا تهی نمی شود.

اینجا مسجدسلیمان است! ایستاده در آستانه ای که رو به هیچ پنجره ای نیست، با قامتی خمیده و قوزی بر پشت، با گیسوانی سپید و ژولیده و پریشان تا کمر، عصایی در دست و شعله هایی در چشم.

اینجا ایدئولوژی غالب ایستادگی ست، ایستاده متولد می شوند و ایستاده می میرند، با دلی به وسعت دشت های جنوب و گردنی به صلابتِ آسماری، پشت چهره ي ماتم گرفته این شهر کسی گلو به تبسمی صیقل نمی دهد و تا بوده اندوه بوده، سینه به سینه، نسل به نسل و تخت های سیمی گواهند.

خروس های ناگاه با صدای گرگری، سگ های بی صاحب با چشمان پف کرده، از ناهید تا زله آنقدر ضجه می زنند که فراموش می کنی در کجای شب ایستاده ای.

اینجا مسجدسلیمان است! شهر نفت های بیکران در بیکرانِ لوله ها، شهر حرف های بیکران در بیکرانِ ناگفته ها، شهر شانه های بیکران در بیکرانِ تازیانه ها، شهر برکه های آلوده به نفت در بیکرانِ آواز غوکان بد آواز

اینجا زندگی هست و نیست، آنگونه که نفت هست و نیست، آنگونه كه نان هست و نیست، آنگونه که آب هست و نیست، آنگونه که گاز هست و نیست و آنگونه که همه چیز هست و هیچ نیست.

اینجا همه عمر، نفت که بویش آزاردهنده بود سراسیمه می رفت تا اسکله های دور، و من که همواره چشم دیدن نفت را نداشتم گاهی در گل و لای کوچه پس کوچه های بردنشانده و سرمسجد، دراخمی می یافتم که نمی دانم دستمزد گزمه ها بود؟ یا انعام زنی که خواب حراج می کرد به رختخواب!

اینجا مسجدسلیمان است! و دخترکی نشسته بر لوله های نفت، با تکان تکانِ قمقمه ای خالی در مشت، و پسر بچه ای ایستاده در حوالی جاده ها، با کیسه ي کناری در دست، تا من باور کنم اینجا شهر اولین هاست!

اولین شهر چپاول شده  در  خاورمیانه

اولین شهرِ بدون آب، چسبیده به بزرگ ترین رود ایران

اولین شهرِ خوابیده بر اقیانوسی از گاز، اما بدون گاز

اولین شهرِ قربانگاه فرهنگ بختیاری

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=2849

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 6در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 6
  1. این آیه های یاس آور را دیگر نباید گفت نباید خواند نباید نشر داد در سایتها

  2. مسجدسلیمان همچنان زنده و نفس می کشد بیدار و رو به پیشرفت است دست در دست هم دهیم به مهر … آقای یوسفی نژاد باید باشی و ببینی نظاره گر از دور مباش

  3. البته ببخشید صراحت زیادی به خرج بردیم

  4. اولین شهر قربانگاه بختیاری.چه واژه زیبایی.واقعا همیشه اول هستیم ولی اخر می مانیم. مظلومیت بس است دیگر وقت فریاد است تا مسجدسلیمان بیدار شود.بسیار زیبا بود

  5. جناب حسین پور ما هستیم می بینیم. کجاست ان نفسش؟کجاست بیداریش؟10سال به بهانه جابجایی هیچ بودجه ای به مسجدسلیمان ندادند نیمی از کارکنان شرکت نفت و کارخانه سیمان وسد غیر بومی هستند و ما بالاترین امار بیکاری در کشور را تصاحب کردیم باز هم مسجدسلیمان نفس می کشد؟ این ما هستیم که نفس می کشیم وگرنه شهر مرده است.برای تپیدن قلب برای زادگاه همیشه نباید در شهر ماند .انسان باید جایی باشد که مفید واقع شود

  6. احسنت . مطلب بسیار زیبا، فصیح و بلیغی بود با تمثیلات و صنایع ادبی مختلف و واژگانی مرتبط در وصف شهرمان و مردمان شریف و محجوب به حیایش…. همه چیز هست و هیچ نیست … اینها آیه های یأس نبوده، بلکه واقعیت موجود است. چرا میخواهیم چشم بر واقعیتها ببندیم؟ شهری که یه کوه ثروت داشت و دارد، فرزندان بسیاری در داخل و خارج از کشور عزیزمان دارد که قلبشان برای زادگاهشان میتپد و مسائل شهر را به روز رصد میکنند. به کار بردن صراحت در بیان نیاز به عذرخواهی ندارد، بلکه پی بردن به اشتباه مستلزم این امر است… برای دیدن، همیشه “بودن” شرط لازم نیست….

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.