• امروز : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
کل اخبار 11720اخبار امروز : 1
2

کَلار ، نماد ایل/ کَلار، ‌اشک هایت را برچین

  • کد خبر : 20380
  • ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۱

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ قباد باقري: ای کُهِ سر بهوا پا به زمین ای کُهِ لار/ ای کهن گشته به دورون فلک ، ای کَلار/ سر بردی و نهادی به مِنِه گردن چرخ/ مِنِه گوشی چه اِ گُوی با فلک کج رفتار/ سی چه هیِ هُل اِنِهی وُر مِنِه ئی چرخ کهور/ سینِسِه پاک چَل […]

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ قباد باقري: ای کُهِ سر بهوا پا به زمین ای کُهِ لار/ ای کهن گشته به دورون فلک ، ای کَلار/ سر بردی و نهادی به مِنِه گردن چرخ/ مِنِه گوشی چه اِ گُوی با فلک کج رفتار/ سی چه هیِ هُل اِنِهی وُر مِنِه ئی چرخ کهور/ سینِسِه پاک چَل چُل کِردیه از ضرب فشار/چه ستم مر تو کشیدیه از ئی چرخ بلند/ که چُونو هی اِ گرِهوه بِسَرت اَور بهار/ « داراب افسر بختیاری » آری ابرها باید بر سر کوه کَلار بگریند، تا اشک هایش پهن دشت چغاخور « = چگاخور » را تالاب کنند. آن قدر بگریند تا دشت های حمزه علی، بُلداجی، گندمان تا سپید دشت جوانه ها سر بر آورند و فرزندان برومندی همچون سردار اسعدها ، محمدتقی خان ها ، علی مردان خان ها، ‌اسدخان ها، و سردار مریم ها را در دامان خود پرورش دهند « تا تاریخ بار دیگر قومی از فرزندان راست قامتش را جاودانه سازد » …

آری کُلار ،‌سر برآور و گردن برفراز و بازگو، در شلمزار،‌خونقان، چُل چَه، ناغان، اَردل، ‌سامان، سورشگان (سورشجان )، فارسان و صخره نگاری بر تن زمخت (پیرغار ) این سند افتخار تاریخی قوم تباران بختیاری و نقش آنها در رهبری انقلاب مشروطه چه گذشت. و آنگاه، حوادث و رخدادهای دشت قلعه تُل، ‌پهن دشت مال امیر ( ایذه )، قلعه های میداود و صیدون باغملک وقلعه لِیت، قلعه برون ،‌قلعه خواجه، قلعه زراس، قلعه کهیش و قلعه ی مزارنده … واقع در دشت اندیکا، بنه وار خلیل خان آسترکی، دژ اسد خان بهداروند شهرستان اندیکا، آب بیدی گُتوند، شعیبیه و عقیلی شوشتر را واگویمان کن،‌ تو که گوئی نمی توانی خورشید غروب بختیاری را در پس گُرده ات جای دهی.

آری کَلار،‌ می دانم که سر برکشیده ای تا شاهد اعزام معماران حسینقلی خان ایلخانی بختیاری، به منظور آینه کاری آستان مقدس امام حسین(ع) در کربلای معلا بوده باشی و هم گواهی باشی بر عزیمت حاجی ایلخانی و خیل مریدان و معتقدانی که ماه ها با پای پیاده نیش خار مغیلان را به شوق زیارت کعبه ،‌نوش می کردند و به قصد زیارت رهسپار آن دیار می شدند تا سر بر آستانش بسایند و بر گِردَش طواف کنند و این طنین شعر که ایلمردان با خود زمزمه می کردند را نیز بخاطر داری که:

« کربلا سه ماه رَههِ مُو پا نَدارُم                   ای گُووم غم نخوری وا با زُوارُم »

کَلار، ‌اشک هایت را برچین ،‌ زیرا اگر شیهه ی اسبان سواران دشت های چُغاخور، گَندومان، ایذه ، قلعه تُل ،‌اندیکا و لالی و بانگ تفنگ های « حسن موسی ( موسا ) آویخته بر دیوار کاه گِلی و یا بردوش گرفته شان دیگر به گوش نمی رسد. اما فرزندان برومندی از این قوم ورجاوند، با استواری و عظمی راسخ قد بر افراشته که همگی به سلاح ( قلم ) مسلح و در عرصه های مختلف عرض وجود نموده و می روند تا ثابت کنند که فرزندان خَلَفِ اسلاف خویش اند.

آنجا که روزگاری بانگ تفنگ رهبران و مجاهدان دشمن ستیز « مشروطه » در دل کوه های سر به فلک کشیده اش طنین انداز می شد و لرزه بر اندام استبداد قاجار می انداخت.

سرزمینی که صمصام السلطنه، سردار اسعد و ضرغام السلطنه ها را در دامان پاک خود پرورش داده و به منظور ظلم ستیزی و برقراری دمکراسی و آزادی و عدالت، نخست برای تصرف اصفهان و سپس تهران گُسیل داشته تا همچون ستارگانی بر آسمان« انقلاب مشروطه » به درخشند و با همراهی دیگر مجاهدان ، ضمن برکناری محمدعلی شاه قاجار ، ضد انقلابیونی همچون اشرف الدوله و سالاروالدوله ، همراه با راهزنان و هواداران آنان را سرکوب کرده و دراین راه شهیدانی نیز تقدیم انقلاب مشروطه نموده اند و یا شیرزنی همچون سردار مریم و فرزند نستوه و برومندش شهید علی مردان خان که با پرچم لا الله الی الله در مقابل استبداد رضاخانی به مبارزه برخاست و جان شیرینش را در این راه تقدیم نمود. و اکنون شاهد آنیم که برخی از تاریخ نگاران غیر متعهد سعی بر تحریف روند تاریخ نموده و برآنند تا نقش بختیاری ها را بسی کم رنگ جلوه داده و یا اصلاً نامی از آنان به میان نمی آورند.

آری ابرها باید بر کَلار به گریند، زیرا وقتی که حسینقلی خان ایلخانی بختیاری را به دستور ناصرالدین شاه قاجار در اصفهان و به دست جلادان «مسعود میرزا ظل السلطان» به قتل رساندند و فرزندان ایشان بنام « اسفندیار خان سردار اسعد اول و علیقلی خان ، سردار اسعد دوم » را نیز به بند کشیدند، و آنگاه که فرزند برومند ایل ،‌علی مردان خان« شیرعلی مردان »‌را دستگیر و به همراه تنی چند از همفکران ، به مسلخ گاهِ دژخیم زمان« رضا خان » می بردند ،‌کَلار نیز نظاره گر آن حماسه بود و در گوش فلک می گفت : افسوس، افسوس.

کَلار، می دانم که شاهد رشد و شکوفایی تغزل و حماسه سرایی های شاعرانی بوده ای که شعر را بداهه و از بر می سرودند و حافظه ی آنان ، دفتر بایگانی و وسیله ی انتقال آن ها، سینه های پُر سوزو گداز قوم تباران بوده است. زیرا هویت قوم و شناسنامه ی بی زوالشان بر تن زمخت صخره های زاگرس میانی نقش بسته است که تا همیشه ی تاریخ استوار و پابرجا خواهند ماند.

حافظه و پاسداشت افراد این ایل در حفظ موقعیت ها نیز به نیکی هویداست ، چراکه گستره ی جغرافیایی قوم بختیاری و نگارکندها و خط نبشته هایی همچون « تنگ بُتا » یا « تنگِ سَنان»‌ شیمبار، نقش برجسته های « بردنشانده در موزه شوش و کلگه زرین مسجدسلیمان ،‌ شهسوار«‌ خُنگِ اَژدر ، خُنگ کمالوند ، خُنگِ یارعلی وند ایذه ، پیکر تراشی های « باجول » – موجود در اداره میراث فرهنگی و گردشگری ایذه – شیوند « شاهی وند » شهر دهدز ایذه بر تن صخره های رفیع این دیار ، ماندگاری این ایل دیرپا را بازگو می کنند.

آری اگر چه پهنه ی سرزمین بختیاری کوه ها و قله های فراوانی را برفراز خود جای داده است . ، اما کَلار را می توان نمادی از این ایل دانست چراکه ، طبیعت بکر ، ارتفاعات برف پوش و چشم نواز و گونه های مختلف گیاهی و … بی شک در الهام و اشراق شاعران و عارفان بختیاری که در صدر آنها می توان از داراب افسر دستگردی نام برد ، نیز تاثیرگذار بوده است. صخره های ستبر آن که گویی با هر فلق و شفق در مغازله ی دایم با خورشید هستند ، مردمان این ایل را به گونه ای با آفاق دور پیونده داده است که هر خواننده ی بی طرف تاریخ را – سوای مکتوبات برخی تاریخ نگاران عقیم که نامی جز « تحریف تاریخ » نمی توان برآن نهاد – به وجد می آورد .

سربه فلک کشیدگی و ارتفاعات صعب العبور آن مردمان ایل را سخت و استوار تربیت کرده و پرورش داده است و دستانشان را جز با اسب و تفنگ و داس و گرمای دستان یکدیگر ، به چیز دیگری آشنا نکرده است.

آری کَلار ،‌با صلابت و پایدار بمان و فرزندانت را ناظر باش که پویایی ایل را زندگی می کنند و پیوسته افتخاراتی از نوباوگانت ، در عرصه های گوناگون بر سرفرازیت خواهند افزود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کَلار نام کوهی است از سلسله جبال زاگرس میانی که در جنوب دشت و تالاب چغاخور در استان چهارمحال و بختیاری با قلل رفیع سر بر آسمان دارد و درتمام فصول سال یخچال های آن پوشیده از برف است.

در فصل تابستان با آب شدن برف ها ، چشمه های پرآبی بر دامنه ی آن جاری می گردند تا علاوه بر سیرآب کردن باغهای درختان میوه و صیفی جات ، مازاد آن ، دشت های آن سوتر را نیز به زیر کشت انواع محصولات کشاورزی و دامی برده است.

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=20380

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.