• امروز : پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 25 April - 2024
کل اخبار 11767اخبار امروز : 2
0

چرا باید این همه بخت برگشته باشم؟ کی از زندان آزاد می شوم؟!

  • کد خبر : 1558
  • ۰۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۱

با شرمندگی می گویم که من چاه شماره یک مسجدسلیمان هستم نمی دانم چرا تقدیر من این گونه رقم خورده است که زمان حیاتم هر چه بود و داشتم دیوانه وار به رگ های خشکیده و شریان های اقتصاد تشنه غرب تزریق کردم باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- محمد رضا كرمزاده عضو شوراي شهر مسجدسليمان: بدون […]

با شرمندگی می گویم که من چاه شماره یک مسجدسلیمان هستم نمی دانم چرا تقدیر من این گونه رقم خورده است که زمان حیاتم هر چه بود و داشتم دیوانه وار به رگ های خشکیده و شریان های اقتصاد تشنه غرب تزریق کردم

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان- محمد رضا كرمزاده عضو شوراي شهر مسجدسليمان: بدون شک اگر خودم را معرفی کنم مرا خواهی شناخت، درست است که اکنون بیش از 104 سال است که در زندان به سر می برم در طول دوران حبس و گذران عمر خود و قبل از این که خون در رگ هایم خشکیده شود و تبدیل به یک جسم بی جان اما با نام و نشان شوم حدود دو دهه استعمار از ثمره و شیره جانم چه بهره ها که نبرد و بانی و باعث عمران و آبادانی آن سرزمین های دور دست شدم.

تاریخ تولد من آن گونه که گفته اند صبح گاه خرداد 1287 می باشد، تولد من هم داستانی شنیدنی از لبخندها و گریه های پی در پي داشته است که شاید اگر عمری بود روزی آن را با قلم شکسته ام به نوشتار در خواهم آورد.

آری در حالی که مته حفاری آخرین ضربه هایش را بر سنگ سخت مخزن آسماری وارد می ساخت و شاید اگر یک دقیقه دیگر تولد من عقب می افتاد شاید دستور توقف صادر می شد و من هم متولد نمی شدم، اما ناگهان در عمق 1180 پایی در حالی که همه امیدها در حال نا امید شدن بودند من متولد شدم و چاه فوران کرد و با تولد من اساس صنعت ایران و خاورمیانه نهاده شد و مسجدسلیمان خاموش پس چندین سده این شهر نخستین پارسیان(پارسوماش) حیات دوباره ای یافت.

اگر بخواهی بگویی که مرا نمی شناسی و هنوز بجا نیاورده ای کم لطفی کرده ای، چرا که من اولین در خاورمیانه بوده ام آری اگر چه از گفتن و معرفی خود شرم دارم آن هم به این دلیل که با تمام آوازه ای که داشته ام با تمام هم زاد هایم که بیش از 300 حلقه بوده و بعضاً هنوز هستند اما نتوانسته ام کمترین خدمتی به شهرم یعنی مسجدسلیمان داشته باشم.

آری با شرمندگی می گویم که من چاه شماره یک مسجدسلیمان هستم نمی دانم چرا تقدیر من این گونه رقم خورده است که زمان حیاتم هر چه بود و داشتم دیوانه وار به رگ های خشکیده و شریان های اقتصاد تشنه غرب تزریق کردم البته این را هم بگویم من اختیاری از خود نداشتم و این در ادامه سیاست ها و برنامه های غلط حکم ران خائن آن زمان به این مملکت بوده که من را در مقابل عمران و آبادانی شهرم امروز شرمنده و روسیاه کرده است.

هر چند از اولین روزهای تولدم و یا حتی قبل از تولدم هر کسی که حرفه ای داشت و یا فاقد حرفه ای بود توانست در بخش های خدماتی و صنعتی نوپا کاری برای خود دست و پا کند و روستائیان اطراف را به سوی خود بکشانم و از طرفی افراد جویای کار از سراسر ایران و بعضاً خارج از ایران را به شهر مسجدسلیمان دعوت کنم، اما از همان روز اول می دیدم که بین کارمندان خارجی و عالی رتبه و کارگران ایرانی و رده پایین خط تبعیضی کشیده شده بود و هنوز که هنوز است ادامه دارد  و …

آری هنوز تفاوت بین محلاتی همچون اسکاچ،کمپ کرسنت و …(مناطق شرکتی نشین) با آن بنگله های چند صد متری با مناطقی همچون مال جونکی، مال دولت، حسین قصاب، مال شنبه، چشمه روباه، خیابان سعدی،کلگه زرین، پشت برج و … مناطق سکونت شهروندان غیر نفتی کاملا مشهود است. و امروزه شرکتی ها جزء افراد دارا و غیر شرکتی جز افراد ندار جامعه به حساب می آیند.

بگذریم، داشتم اینگونه درد دل می کردم هر چند خیلی از شهرها و دیارهای گمنامی از پرتو من و طایفه ام(چاهای در حال تولید)از گمنامی و محرومیت درآمدند و آباد شدند و خیلی ها به میزی، جایی، نامی، نانی و نوایی رسیدند.

اما شهر خودم و مردم شهر خودم…

اما تقدیر و روسیاهی من به همین جا ختم نشده بلکه سال های سال است در زندانی به سر می برم که از ملاقات کننده و بازدید کننده محروم شده ام و من را از کم ترین شانس جبران کوتاهی گذشته ام محرو م کرده اند.

نمی دانم به حکم کدام قاضی و در کدام دادگاه این چنین حکمی برای من مادر مرده صادر شده است.

و تنها دلخوشی خودم را نه شاید تنها تسکین کننده دردها و رنج های روا شده بر این دیار یعنی بازدید از آن تنها بازمانده از آن جسم و جان نامدار (آثار باقی مانده از اولین چاه خاورمیانه) و گرفتن یک عکس یادگاری و یا چند دقیقه تصویر برداری از کنار قبر و آرامگاهم به واسطه درب نرده ای و مأموران حراست کاملاً منضبط و مقید به قانون که حرف آنان این است”ورود ممنوع” عکس برداری ممنوع مگر با اجازه … هیچ فرقی هم ندارد همشهری باشی و یا از راه دور صدها کیلومتر دورتر و یا از کشوری و یا دیار دیگری آمده باشی،توریست باشی یا خسته که برای تجدید خاطرات تلخ و شیرین خود نزد من آمده باشی ای کاش این حکم محدودیت و محرومیت از بازدید کنندگان من در دادگاه تجدید نظری شکسته می شد ای کاش مدیری شایسته پیدا می شد و این طلسم را می شکست سالها منتظر مانده ام که من هم مانند خیلی از آثارهای تاریخی-صنعتی-فرهنگی کشورم مانند تخت جمشید-طاق بستان-بیستون-عالی قاپو-سی و سه پل-حافظیه-ارگ کریم خان-نقش رستم و … سالها منتظرم که شاید ارجی به من گذاشته شود مگر من چه چیزی کمتر از این آثار دارم ای کاش روزی می آمد که نه تنها این طلسم شکسته می شد بلکه همتی می شد و راهنمایی در کنار من و یا بهتر بگویم در کنار آن نگهبان و مامور حراست قرار می گرفت و تاریخچه ای از زندگی و حیات پر از فراز و نشیب من را برای هر بازدید کننده ای بازگو می کرد

شاید این کمترین انتظار من و هر توریستی از مسئولین و هیئت مدیره نفت شهرستان تا شخص وزیر نفت باشد.نه اینکه پیر و سالخورده شده ام داشتم فراموش می کردم که در کنار سلول من زندانیان دیگری بنام کارخانه گوگرد سازی معروف به جی پی(این کارخانه که بمدت بیش از 50 سال روزانه 150 تن گوگرد جامد تهیه و به خارج از کشور و بخشی هم به پالایشگاه آبادان و کارخانجات پتروشیمی بمنظور تهیه اسید سولفوریک صادر می کرد.

کارخانه تقطیر نفت این زندانی هم مدت بیش از پنجاه سال روزانه 60 هزار بشکه نفت سبک مسجدسلیمان را تقطیر به محصول سبک و مازوت تبدیل میکرد و محصول سبک آن شامل مخلوطی از بنزین و نفت سفید و گازوئیل بود که توسط خط لوله به پالایشگاه آبادان ارسال می شد و محصول سنگین آن مازوت که شامل مشتقات قیر و روغن بود.

واحد تولید گازوئیل این زندانی هم روزانه 500 بشکه نفت سبک را به بنزین و گازوئیل تبدیل می کرد

واحد بهره بردرای شماره 9 بی بیان نام زندان دیگری است که از 90 سال پیش تاکنون مشغول بکار می باشد و کار آن تفکیک گاز از نفت می باشد و این زندان هنوز رمقی در وجود خود دارد و روزانه 30 هزار بشکه نفت را تفکیک می کند.هر چند از بوی گاز متساعد شده این کارخانه مردم منطقه بی بیان کلافه شده اند اما به همین بوی گاز با تمام عوارض آن انس گرفته اند.

و زندان دیگری بنام کارخانه تولیدی برق تمبی است که در نوع خود بی نظیر است.

که نام آنان در فهرست زندانیان صلیب سرخ نیست و کمترین نامی از آنها برده می شود و مظلومیت آنان بیشتر از من است.

ای کاش مدیران نفتی امروز نیم نگاهی به سالهای 1330 تا 1355 خورشیدی می کردند که تا چشمشان به فهرست دراز و طویل توریست های داخلی و خارجی و شخصیت ها و مقامات مختلف داخلی و خارجی می افتاد که از این خطه و سرزمین بازدید می کردند اما چه شد که مسجدسلیمان کم کم از فهرست و ذهن توریست های داخلی و خارجی با این همه استعداد و صنایع و صنعت گردشگری حذف گردید.

اگر تو ترس و واهمه داری بیان کنی اما من با صدای رسا می گویم بخاط تکیه زدن افراد بی تدبیر و بی کفایتی که بر مسندهایی که باید این صنعت را رونق می دادند بوده است،بخاطر سیاست ها و برخوردهای ناروا اشتباه آنان بوده است.

و اما حرف آخر من و بهتر بگویم

حرف دل من این است چرا باید به گونه ای رفتار کنیم که نسل حال حاضر و نسل های آینده(چه مهمان و چه توریست داخلی و خارجی)که عده آنان کم نیستند را از دانستن و بازدید آثار بجامانده از صنعت نفت را محروم می کنیم.

فکر کنم که حق هر شهروندی می باشد که در محل نخستین چاه نفت خاورمیانه-تاسیسات بی بیان مانند کارخانه تولید گوگرد-کارخانه تقطیر نفت-واحد تولید گازوئیل و نیز کارخانه برق تمبی که هر کدام در نوع خود اولین مورد در کشور و بعضاً در خاورمیانه هستند حضور پیدا کند و از طرف دیگر جای تاسف برای مسئولین صنعت نفت  از شهرستان مسجدسلیمان تا وزارت خانه مربوطه می باشد که تاکنون در راه اندازی موزه صنعت نفت مسجدسلیمان کوتاهی و کم لطفی نموده اند.

و واقعاً برای من جای سئوال باقی مانده است چرا طرح احداث پارک موزه مسجدسلیمان عقیم مانده است.طرحی که در صورت تکمیل و تحقق آن اقدامی بی نظیر و افتخار آمیز در بحث گردشگری صنعتی در اولین شهر نفتی خاورمیانه خواهد بود

مسئولین خوب است بدانند با احداث و راه اندازی پارک موزه صنعت نفت مسجدسلیمان(که از سال 1380 پیشنهاد آن توسط مهندس فرهادیان مطرح گردیده اما هنوز روی زمین مانده است)

شان و جایگاه و اعتبار مسجدسلیمان بعنوان زادگاه اولین چاه نفت ایران و خاورمیانه حفظ خواهد شد

از تخریب تاسیسات نفتی و گازی که بیش از 104 سال از عمر خود را سپری کرده است جلوگیری می کنند

در حال حاضر شاید خیلی از شهروندان مسجدسلیمانی هم به دلیل زندان بودن(محصور بودن)این صنایع و آثار مذکور در غربت بسر می برند و با راه اندازی این پارک موزه ضمن معرفی این آثار با ارائه اطلاعات به مردم از صنعت افتخار آفرین و پایه ای کشور و شهر اولین ها یعنی مسجدسلیمان به توریست ها و مهمانان خارجی بهتر معرفی خواهد شد

از طرف دیگر با راه اندازی این موزه صنعت گردشگری و شرایط زمینه جذب توریست های داخلی و خارجی را تقویت بخشیده و باعث اشتغال زایی قابل توجهی چه بصورت مستقیم و غیر مستقیم خواهند شد آنهم در شهری که بیکاری مشکل اول شهرستان است.

پس بجا و شایست است مسئولین صنعت نفت مسجدسلیمان با اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان دست در دست هم نهاده از پیشنهادات افراد صاحب نظر استقبال کرده و در سریع ترین وقت ممکن و فارغ از کاغذ بازی های اداری و جلسات پی در پی و بدون نتیجه این مهم تحقق یابد بدون شک تعریف این پروژه و تخصیص اعتبار برای این حرکت ماندگار شایسته تر از پروژه غیر ضروری مانند پروژه احداث دره سبز-حصار کشی بین منازل شرکتی و شخصی-رنگ آمیزی سقف شیروانی منازل شرکتی-احداث مسجدی در اسکاچ-و …. و صرف میلیاردها تومان بودجه زبان بسته بیت المال است.

در پایان جای دارد از گامهای راسخ و قدم های استواری که قبلاً در خصوص تحقق این آرمان دیرینه توسط سرورانی همچون مهندس اسماعیل فرهادیان-مهندس فرید کاوش-پژوهشگران تاریخ نفت آقایان دانش عباسی شهنی و فرشید خدادادیان هیئت مدیره انجمن دوستداران میراث فرهنگی شهرستان مسجدسلیمان از جمله محمد زراسوند علی پور-غلامرضا جلیلی نیا برداشته اند سپاسگزار می باشم.و از اقداماتی که در آینده توسط مدیر عامل و هیئت مدیره نفت مسجدسلیمان تا وزیر محترم نفت انشاا… صورت خواهد گرفت پیشاپیش سپاسگزارم.

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=1558

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.