• امروز : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024
کل اخبار 11753اخبار امروز : 0
1

خوانش مجموعه شعر «نان و نمک میان گیسوان تهمینه/ سریا داودی حموله/

  • کد خبر : 1033
  • ۲۴ تیر ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۲

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ ناهید موسوی- کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی پايان دنيا غولي کم حوصله نشسته است/سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(82)، آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(85)، از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(90)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو […]

باشگاه روزنامه نگاران مسجدسليمان/ ناهید موسوی- کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

پايان دنيا غولي کم حوصله نشسته است/سریا داودی حموله بعد از چاپ اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم(82)، آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود(85)، از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا(90)اقدام به چاپ همزمان «من ما بودم با دو فاعل اضافی» (نشر نوید شیراز92) و«نان و نمک میان گیسوان تهمینه»(نشر افراز 92) کرده است.

سریا نقد و مقالات متعددی پيرامون ادبیات می نویسد که نشان دهنده ی ذهنیت جدی و کاربلد وی می باشد که البته کار را برای ارزیابی آثارش مشکل می کند و در این مورد باید دست به عصا گرفت. گرچه او در این سال ها به دلیل نقد هایش کانون توجه قرار گرفته و مانند هر شاعر و منتقدی به محورهای مختلف زیبا شناختی دست یافته است.

کتاب شعر«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» حاوی گزاره های انتقادی و اجتماعی است. شاعر با حس آمیزی های ادبی شعر را خواندنی و پویا کرده است. گاهی بعضی شعرهای سریا زیباشناسی نامتعارف دارند، اما زبان به سمت تصویرگرایی رفته است. سریا شاعری انتقادی که در شعرهای غنایی اش هم گریزی به اجتماع می زند،با طرح مسائل عمومی هم چون عشق، مرگ، تولد، جنگ، اسطوره، افسانه و نوستالژیک سرایی سعی در ماندگاری ذهنیت شعریش دارد.

شعرهای کوتاه که به عادت مالوف آخر کتاب می آورد دارای تعادل معنایی هستند، در این فرآیند ساختاری به توصیف عقاید و ایده های اجتماعی و انتقادیش می پردازد؛ وی برای گفتارش بهانه لازم ندارد، زیرا طبیعت و فضای اطرافش پر از بهانه های جور واجور است. تصاویری که از ذهنیت تغزلی شاعر نشات گرفته و با توصیف های دیداری عین و ذهن را شکل می دهد:

ـ هر پرنده ای که می خواند/نام ما را/زخمی می کند ص71

ـ خرده مگیر بر این ماه گندمگون/سهم بادها/آسیاب های فرسوده است ص84

ـ من اگر تو بودم/گم می شدم/تا تو را بیابم ص87

ـ اگر تو نبودی/ماه/آسمان را به گندمی فروخته بود ص87

نیما یوشیج می گوید: (کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند) و سریا باخلق تصاویر تازه و بدیع به کلمات جان و روحی دوباره می بخشد. شعرها آکنده از تجربه های عینی که با درون مایه های تغزلی و حماسی نوشته شده اند. این دفتر از نظر روایتی و ثبت تصاویر چارچوبی سازمان یافته دارد، ساختار زبانی و موقعیت های روایتی و طنز آشکار و نهان حاکی از ذهن اسطوره مندشاعر می باشد. خلاقیت سریا در خلق معناهای بدیع است، شعرها از زاویه و ذهنیتی جهان مند روایت می شوند؛ او به کشف جهانی می پردازد که قبلا با ذهنیت حماسی فردوسی توصیف شده است. سریا در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» طرحی نو در انداخته است، گاه با فردوسی شاخ به شاخ می شود، سر به سرش می گذارد که طبق خلاف عادت به خلاقیت در متنمی رسد؛ اگر چه با احتیاط سعی می کند از مطلق نگری صرف فاصله بگیرد، وی بر لبه ی تیغ طنز راه می رود و همسو یا غیر همسو با مضاميني اجتماعي به روايت های متضادمی پردازد، سریا به جاي روايت های تاريخی، طنز ساختاري و بنيادي را نشانه می رود.

خلاقیت سریا در«نان و نمک میان گیسوان تهمینه» رویکردی زمانی و مکانی دارد، البته فاصله زبانی سریا از زمان کتاب «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف می زنم» به خوبی قابل مشاهده است. شعرها از جنبه هاي مختلف اجتماعی تامل برانگیز می باشد:

ـ پايان دنيا غولي کم حوصله نشسته است/تهمينه هاي اين شعر را به خاطر بسپار/تا رستم چشم بچرخاند/اين آسياب بي آب را باد برده است!ص 40  (شعر رستم ترین تهمینه)

در «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»سریا شاهنامه این اثر سترگ جهانی را دست مایه اشعار خود قرار داده است و روح تراژدی را در فرم جدید شعر بیان کرده است؛ در این آفرینندگی زبان پدیده ای هستی مند دارد، وی نشان داده دنبال کسب تجربه های فردی است؛ این مجموعه به لحاظ فرم و شکل سیر صعودی را طی می کند، شاید مشخصه اصلی شعر سریا تنوع معنایی، کشف لایه های ساختاری و معانی انتزاعی باشد. شاعر قابلیت های زبان فارسی را می شناسد و از تجربه های زیستی اش می گوید و با ثبت لحظه های هستی مند این جهانی به مرگ اسطوره ها راه می برد. مرگی تلخ سراسر کتاب را فراگرفته است. بافت های حماسی و تاریخی ناخودآگاه خواننده را به تفکر وا می دارند،آن چنان که این خلاقیت در مجموعه شعر کلیتی همه گیر دارد. شاعربا دغدغه های زبانی به کلمات ابعاد ساختاری می دهد و این تداعی و ترفندها جزء ذات شعرش محسوب می شوند. سریا هم به ابعاد معنایی شعر توجه جدی تری می کند و هم به ابهامی که در سطح شعرها گسترده تر است. مراعات نظیر بین فرنگیس و سیاوش در شاهنامه و گیاه سیاوشی که با آن حنابندان می کنند، از بس که در ذهن فردوسی این داغ از نظر انسانی عمیق است. با این ساختارسازی نقب جدیدی بین متن شاهنامه و شعر امروز زده است:

ـ تنها ساقه ي بهار در دست هاماند و/پوشال هاي زرد/سهم ما از اين چراغ كه نه نفرين باد بود ؟/آن شهريار مرده

از مرگ هاي ما مي پرسد/و نمي داندگور ما پر از خواب هاي گندم ست/نه خطوط اتهام از یاد خواهد رفت/نه دروغ های زمین/.الفاظ گرسنه برمی گردند/ و ورود عشق به تقویم ممنوع می شود/ماه را بر شانه مگذار

تا فرنگيس گيسو به سياووشان حنا كند!ص 41 (شعر فرنگیس در انحنا)

سریا با ترکیب سازی های تغزلی و حماسی فضای رمانتیک و مضامین اجتماعی را برجسته تر می کند. زبانی ملموس و قابل دریافت که از منظر فضا سازی و حرکت های زبانی تعریف های متعدد می طلبد و از زاویه های مختلف می توان به شرح و تحلیل مجموعه پرداخت.این باز آفرینی ها بر گرفته روایت های معطوف به حماسه و تاریخی پر افتخار گذشته می باشند،این چنین که وجه غالب تصاویر شعر را با معناهای متکثر مواجه کرده است.شاعر در توصیف گرایی هم حدود و اختیارات شعری را نشانه رفته است. کارکردهای زبان در انتقال مفاهیم از اساسی ترین برخورد شعری می باشد. شعرهایی که گاه مثل شاهنامه به طور ضمنی با اغراق همراه هستند، با مرجع ضمیرهایی که به من و ما برمی گردند. تصاویر معنایی در این خصوص با زبانی توانمند و پر صلابت طرح شده اند، عظمت کلام شاعر در افتراق و اشتراکات زبانی بین دیروز و امروز در نوسان می باشد:

ـشب نخوابي ماه و/آن حروف سهراب كش/كدام سرنا مي تواند/اندوه ز شانه ام بردارد ؟/آنچه من می بینم

اگر به خواب تو بیاید/هفت پرده ی ماهور را خواهی درید! ص 45(شعر سمفونی گرد آفرید)

آندره ژید عقیده دارد که«شعر خوب، شعری است که جنون دیکته کند و عقل بنویسد» و شعر سریا ترسیم کننده این دنیا عقلانی است و به تعبیری هجرت به افسانه و اسطوره های دست نخورده ی حقیقی است. زبان شعرش حاکی تصاویری است که به روایت زبانی منجر می شود و در اشعار بُعد تصاویر زبانی برجسته تر است، محرک ساختارهای معنایی به فرم‌گرایی منجرمی شود.از لحاظ بُعد زیباشناختی زبان سوژه ای مهم و شکل محسوس شعرها دچار بن بست معنايي و اختلالی نشده است. در این فراز و فرودها واژه هایی به کار می رود که نشات از حس درونی و پختگی زبان شاعر دارد. ترکیب های کلامی نشان می دهد که شاعر دنبال مفاهیم تازه است، ضد فرم و تکنیک مالوف رفتار نمی کند و در شعرش قانونمند است. سریا با درایت از شبیه نویسی های رایج فاصله می گیرد و دریافت های خود را از جهان هستی در همجواری با طبیعتنشان می دهد.

فاصله بین بندها نشان از ذهنیت سیال دارند؛ شاعر با رمانتسم انتقادی سعی در برجسته سازی تصاویر دارد. پوشش های معنایی متن نشان از ذهنیت معناگراست. با بررسی شعرها می توان نتیجه گرفت که سریا اهل خطر کردن است؛ رابطه بین کلمات و عادات زدایی های محسوس ارجاعی به زبان شعر دارند. این رویکرد بیانی با کلی گویی و المان های اجتماعی – انتقادی هماهنگ می باشد. آن چنان که ساختار بافت روایتی را عینی جلوه می دهد و در این تقابل ها مخاطب مجذوب محتوایی شعر می شود:

ـ اگر گنجشکی بمیرد/گنجشکی دیگر/برایش اواز می خواند/اگر شاعری بمیرد/کدام پرنده/راواها را از باد و باران پس می گیرد؟! ص11(شعر5 گور خوانی)

اصلی ترین شاخصه شعر سریا روایت های تصویری است. شاعر نه معنا گریز است نه ساختارشکن، بلکه بیشتر با ناخودآگاهی شعر را مضمون می دهد. تصاویر نمودی شهودی دارند، وی دغدغه مولفه ها را ندارد بلکه زبانش تند و گزنده است. ساختار روان شعر با ماهیتی موسیقیایی همتراز هم هستند اما با خواندن های متفاوت و زاویه دید مختلف معیارها و میزان کلمه تغییر می کند، روئین تنی در مرگ اسطوره ها را با عبارت های جدیدی بازتاب می دهد. زیرا به لایه های مختلف شعری نظر دارد. لحن و نگاهی مرگ اندیشانه و طنز معنای گسترده تری دارد. این نقش مندی در ذهن شاعر زیر ساختی انتقادی دارد.او آفریننده تصاویر زبانی و کشف فضاهارا با گزاره های قابل هضم می سنجد و با یک چرخش دیگر تصاویر زبانی را گسترش می دهد و این انعطاف زبانی جستجویی در راستای المان های ساختاری است:

ـ با کدام یک از نام های تو /خود را معرفی کنم/با چشمان مورب کلاغ/یا نگاتیو تازه ی خودم؟/من معاصر مردانی بودم/که با هر روایتی/مش غول مردن اند/.بعضی ضمایر من گم اند /اگر می توانستم/چند قرن به عقب برگردم/به جای بردن شایعه های اسکندر/به مقدونیه/لام های تاریخ را/مانند شمشیر فاتحی به چپ می چرخاندم/حالا مثل دیده بان گورهای تهی/گره ای به زمین می زنم/و میخی به رویاها/به هیس های ارغوانی دنیا می رسم/و دردهای مذاب زنی/کز جنوب آمده بود… ص 44(شعر سمفونی گرد آفرید)

لینک کوتاه : https://www.rouyeshzagros.ir/?p=1033

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.